جدول جو
جدول جو

معنی هفت روزه - جستجوی لغت در جدول جو

هفت روزه(هََ زَ / زِ)
آنچه هفت روز مانده باشد
لغت نامه دهخدا
هفت روزه
آنکه یا آنچه هفت روز دوام کند، آنچه که مدتی اندک بپاید: (نی دولت دنیابستم می ارزد نی لذت مستیش الم می ارزد نه هفت هزارساله شادی جهان این محنت هفت روزغم می ارزد) (حافظ)
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
فرهنگ لغت هوشیار
هفت روزه
سبعة أيّامٍ
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
دیکشنری فارسی به عربی
هفت روزه
Weeklong
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
هفت روزه
d'une semaine
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
دیکشنری فارسی به فرانسوی
هفت روزه
एक सप्ताह लंबा
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
دیکشنری فارسی به هندی
هفت روزه
de uma semana
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
دیکشنری فارسی به پرتغالی
هفت روزه
de una semana
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
هفت روزه
tygodniowy
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
دیکشنری فارسی به لهستانی
هفت روزه
продолжительностью неделю
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
دیکشنری فارسی به روسی
هفت روزه
тижневий
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
دیکشنری فارسی به اوکراینی
هفت روزه
een week lang
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
دیکشنری فارسی به هلندی
هفت روزه
eine Woche lang
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
دیکشنری فارسی به آلمانی
هفت روزه
di una settimana
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
هفت روزه
এক সপ্তাহ দীর্ঘ
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
دیکشنری فارسی به بنگالی
هفت روزه
ایک ہفتے کا
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
دیکشنری فارسی به اردو
هفت روزه
ระยะเวลาหนึ่งสัปดาห์
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
دیکشنری فارسی به تایلندی
هفت روزه
seminggu
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
هفت روزه
ארוך שבוע
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
دیکشنری فارسی به عبری
هفت روزه
一周的
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
دیکشنری فارسی به چینی
هفت روزه
ya wiki moja
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
دیکشنری فارسی به سواحیلی
هفت روزه
일주일의
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
دیکشنری فارسی به کره ای
هفت روزه
bir haftalık
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
هفت روزه
一週間の
تصویری از هفت روزه
تصویر هفت روزه
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هََ)
محمد داراشکوه در مجمعالبحرین پس از ذکر هفت زمین که هندوان آنها را سپت دیپ نامند، آرد: ’... و هفت کوه را که اهل هند آنها را سپت کلاچل گویند بر گرد هر زمینی کوهی را محیط میدانند، و نام کوهها این است: سمیرو، سموپت، همکوت، همون، مکده، پارجاتر، کیلاس’. هفت کوه مشهور نزد مسلمانان از این قراراست: قاف که کوهی است اساطیری، کوه دماوند، کوه سراندیب، کوه گلستان در نواحی طوس، کوه ورن در بلاد مغرب، کوه لزگیان یا جبال قبق (قفقاز) ، و کوه چین که از حدود چین برآید و به جانب مغرب تا حدود فرغانه و کیش و بلخ و غور و غزنین و کابل پیوندد. (رسالۀ ’شمارۀ هفت و هفت پیکر نظامی’ از معین ص 34).... در کتاب معجم البلدان مسطور است که کوه قاف به گرد عالم برآمده است. بلندی او قریب فلک رسیده و جرمش از زمرد است و کبودی هوا از عکس لون اوست. دوم کوه دماوند و بلندیش مقدار صد جریب است. سوم کوه سراندیب و نقش قدم آدم علیه السلام در آن کوه و از انگشت پا تا پاشنه هفتادگز شمرده اند. و در عجایب المخلوقات آورده که بر آن نقش قدم هر روز باران می بارد. چهارم کوه گلستان که درنواحی طوس واقع است و طول این بسیار نوشته اند. پنجم کوه ورن و آن کوهی بلند است از بلاد مغرب، تخمیناً هزار فرسنگ. ششم کوه لزگیان که آن را جبل قبق نیز گویند و این کوه کشیده شده است از ساحل بحر خزر نزدیک دربند به جانب جنوب و این کوه وسعت عظیم دارد. هفتم کوه چین، این کوه از حدود چین برمی آید و به جانب مغرب می کشد تا حدود فرغانه و کیش و سمرقند و متصل میشود به غرجستان و بدخشان و می پیوندد به کوه بلخ و غور و غزنین و به سرزمین کابل و افغانستان درآید و از نواحی پنجاب و کشمیر بگذرد و شاخی از آن تا حدود بسطام ودامغان رسد به کوه قارن پیوندد و متصل شود به جبال مورنگ... و این کوه عظیم ترین کوههاست بعد از کوه قاف و دربند آن را کوه سوالک خوانند. و سوای اینها دو کوه دیگر نوشته اند یکی جبل الثور، دوم جبل القمر. (غیاث از مرآهالخیال) ، در شاهنامۀ فردوسی هفت کوه به صورت اسم محل خاصی به کار رفته است و ظاهراًمکانی در حدود جبال البرز موردنظر است:
تو اکنون ره خانه دیو گیر
برنج اندرآور تن و تیغ و تیر...
گذر کرد باید ابر هفت کوه
ز دیوان به هر جا گروهاگروه.
فردوسی.
... چو رخش اندرآمد بدان هفت کوه
بدان نرّه دیوان گروهاگروه...
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(هََ زَ)
گویند که دوزخ یکی است مگر طبقات هفت دارد، و اسامی هفت طبقه این است: سقر، سعیر، لظی، حطمه، جحیم، جهنم، هاویه که از همه اسفل است. (از غیاث) :
باکش ز هفت دوزخ سوزان نی
زهرا چو هست یار و مددکارش.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(هََرَ)
کنایت از هفت آسمان است:
وین هفت رواق زیر پرده
آخر به گزاف نیست کرده.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(هََ حُو)
دهی است از بخش ورامین شهرستان تهران که 411 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله، صیفی و میوه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
هرهفت بعلاوه نه زینت (سرآویزه گوشواره سلسله حلقه بینی گلوبند بازوبند دست برنجن انگشتر خلخال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت راه
تصویر هفت راه
هفت پرده چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت روی
تصویر هفت روی
آنچه که دارای هفت جانب باشد: (اسطرباب هفت روی)
فرهنگ لغت هوشیار
هررزو: همه روزه بگردش میرود، مربوط بهرروز آنچه که هررور انجام گیرد: کار هر روزه من است
فرهنگ لغت هوشیار
ایام هفته. یا هفت روزنحس. ازماه قمری (عربی) هفت روز رانحس دانند وبکاری مهم دست نمی زنند. شاعری گفته است: (هفت روز نحس باشد هرمهی کن حذر ازوی نیابی هیچ رنج سه وپنج وسیزده باشانزده بیست ویک با بیست وچاروبیست وپنج)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همه روزه
تصویر همه روزه
روزمره
فرهنگ واژه فارسی سره
نوعی کلون در
فرهنگ گویش مازندرانی